-
پیش از آنکه باران ببارد …..
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 09:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دعا کردیم بمانی بیایی کنار پنجره باران ببارد و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگی است رفتنی پیش از آنکه باران ببارد ….. سهراب سپهری
-
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 08:40
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم دمبدم حلقه این دام شود تنگتر و من دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم سر پرشور مرا نه شبی ای دوست بدامان تا شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم ساز بشکسته ام و طائر پربسته نگارا...
-
عمری مرا ورق زد تقویم بی بهارم
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 12:14
سارای کوچک من، در باغ بی انارم بنشین که من برایت شعری نگفته دارم در قحطسالی عشق از من نرنج دختر وقتی سبدسبد هیچ دست تو می سپارم یادش بخیر سارا بعد از کلاس اول نه میوه ای به جا ماند نه سینی انارم چیزی نمانده جز مرگ در ذهن خشک پاییز عمری مرا ورق زد تقویم بی بهارم بوی لجن گرفته این لحظه های راکد وقتی که گند میزد مرداب...
-
زمستان امسال هم تب کرده بود از عاشقی بهار.
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 09:13
-
اگر باران نبارد.....
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 09:50
اگر باران نبارد باغبان دلگیر خواهد شد و فرصت های فروردین نصیب تیر خواهد شد اگر باران نبارد برکه ی احساس می خشکد و هم نیلوفر مرداب غافلگیر خواهد شد اگر باران نبارد کفتر سهراب میمیرد و کفتر باز آیا راغب شبگیر خواهد شد؟! اگر باران نبارد " باز باران با ترانه - با گهر های فراوان " از چه رو تحریر خواهد شد؟! اگر...
-
به من و سادگیام خندیدی
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 08:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 م طمئن باش و برو ضربهات کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگیام خندیدی به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود و خیالم میگفت تا ابد مال تو بود تو برو، برو تا راحتتر تکههای دل خود را آرام سر هم بند زنم از: ؟ (اینترنت)
-
تقدیم به د انشجویی های فتاحی
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 09:03
رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم قصد این قوم فریب است بیا برگردیم عشق بازیچهی شهر است ولی در ده ما دختر عشق نجیب است بیا برگردیم کرمها در دل هر کوچه اقامت دارند روستا مأمن سیب است بیا برگردیم چه حسابیست در این شهر که در مبحث جبر جای بعلاوه صلیب است بیا برگردیم..... منبع :اینترنت
-
تقدیم به علی فتاحی
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 08:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 چشم مخصوص تماشاست، اگر بگذارند و تماشــــای تــــــو زیباست، اگر بگذارند سندعقل مشاعیست، همه می دانند عشـــــق اما فقط از ماست، اگر بگذارند من از اظــــهار نظرهای دلــــــــم فهمیدم عشـق هم صاحب فتواست، اگر بگذارند ای جماعت !غضب آلوده نگاهــــم...
-
برای او - به یاد او
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 08:29
ما چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده عمر آینه بهشت اما ...آه بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه نه مهر فسون نه ماه جادو کرد نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد.
-
نه - او نمرده است.
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 08:38
خاک باران خورده آغشته ست بابوی تنت باد بوی آشنا می آورد از مدفنت Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 خاک باران خورده آغشته ست بابوی تنت باد بوی آشنا می آورد از مدفنت عصر تلخی بود عصر آخرین دیدارمان آخرین باری که دستم حلقه شد بر گردنت مهربان بودی و آن ایمان دریایی هنوز موج می زد در...
-
تقدیر محمدی
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 08:35
هوای چشمهای من ،کمی تا قسمتی ابریست ولی چندی است،از باران بار آور نشانی نیست دوباره ،تحت تاثیر هوای پر فشار غم دلم یخ می زند ،اما چه باید کرد، چاره چیست نه حرف ،که این درد گیاه خشک هر باغیست چگونه می توان در قحط آب و روشنایی زیست نمی دانم برایت از کدامین درد، بنویسم فقط این را بدان ، اینجا نفسها هم زمستانیست چرا...
-
برای او
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 12:11
باران باش و رنج جدایی ازآسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن .
-
من هنوزم که هنوز است از آن خاطره مستم :محمدی
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 12:58
روزه را از پی بوسیدن لبهاش،شکستم بر سر سفره رنگین رخش تا که نشستم چشم بادام ، تنش یاس ، لبش توت سنندج باغبان،آخر عمری ،چه گلی داد، به دستم سینه اش " میوه ممنوعه" و من : زاده "آدم" آنقدر وسوسه ام کرد که با شاخه شکستم زخمه بر تار دلم می زد و با زخمه او ، من بیخود از خود شدم ،آشفته شدم، زود گسستم دو...
-
برای پدر
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 09:25
پدر در تمام طول عمرش یک ایمیل هم نداشت چه رسد به وبلاگ شخصی؟! فرق پیتزا با تراول و کلمه پلی استیشن را هم نتوانستم براش توضیح دهم ! ولی پدر گاهی به آسمان نگاه می کرد و می گفت شش روز دیگر آسمان باران می بارد و دقیق شش روز بعد زمین خیس خیس بود. ازوبلاگ شاعران ایوان
-
برای آدنیس
شنبه 10 بهمنماه سال 1388 08:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 من بی مایه که باشم... که خریدار تو باشم حیف باشد... که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی... به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم... که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم ...که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم...
-
من و دارا و سارا و محمدی
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 08:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 " من عشق تو را به جان خریدم، سارا ... دنبال تو تا خدا دویدم سارا ! دارا همهی انارها را دزدید ! من باز به تو دیر رسیدم، سارا ...."
-
شریعتی:
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 08:26
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش .
-
حکایت رفتن
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 08:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 حرفهای ما هنوز ناتمام تا نگاه میکنی وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آنکه باخبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود آی ،ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر میشود قیصرامین پور
-
فراموشم نکن
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 08:48
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 نمی گویم فراموش مکن هرگز، ولی گاهی به یاد آور، رفیقی را که می دانی، نخواهی رفت از یادش
-
مرا دعا کنید؛ ولو به یک لبخند!
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 08:39
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من بیفشان قطره اشکی که من هستم خریدارش ب یاور قطره ای اخلاص دریا کردنش با من اگر درها برویت بسته شد...
-
کاش میدانستیم
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 13:30
ما که میترسیم از هجرت دوست کاش میدانستیم روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد کاش میدانستیم حس دلتنگی هر روز غروب چه دلیلی دارد کاش میدانستیم که سفر یعنی چه و چرا مرغ مهاجر وقت پرواز به خود می لرزد از اینترنت
-
جواب زیبای فروغ فرخ زاد
چهارشنبه 9 دیماه سال 1388 12:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 ”’ حمید مصدق خرداد ۱۳۴۳″ ت و به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب...
-
ساحت خوبان
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 12:01
بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور کنیم پاسخ آئینه سنگ نیست از:؟اینترنت
-
طعم کودکی
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 11:29
سارا! برای دلتنگی هایم برگی از کتاب سال دوم دبستان بیاور می ترسم طعم کودکی ام را از یاد برده باشم امید سوماری
-
سارا به دستهای من عادت نکرده است
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 11:26
سارا به دستهای من عادت نکرده است او با هوای شهر رفاقت نکرده است در روزگار کثرت رنگ و مدو لباس با دختران شهر رقابت نکرده است سارا دلش به پاکی آیینه است و آب هرگز به هیچ چیز حسادت نکرده هست هرچند آمده ست به تهران پی دلش با اینکه ساده است حماقت نکرده است پس لکه های روشن خون روی دامنش؟ نه! غیر ممکن است خیانت نکرده است...
-
باز ، بگو کدام ساده را تباه کرده ای !؟
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 12:21
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 اغور به خیر خوب من ! شال و کلاه کرده ای ! باز ، بگو کدام ساده را تباه کرده ای !؟ باز خمار چشم تو دل که را ربوده است؟ کدام بنده را – چو من – نصیبش آه کرده ای ! که را کشانده ای به دام بی نجات عشق خود؟ کدام سر به زیر را به در ز راه کرده ای؟ کدام چشم...
-
شکسته استخوان داند بهای مومیایی را
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 12:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA برو ای روح من آزرده از تو... ترک کن مـــا را که من در باغ تنهایی ببویم عطر گلهای رهایـی را برو ای نا شناس آشنای من! که در چشمت ندیدم آشنایی را تویی از دودمان من ولی دود از دمار من بر آوردی به چشــمم تیره کردی روزهای آشنایی را من از آغاز میلاد تو همراهت سفر کردم پس از یک...
-
دوباره از علی محمد محمدی
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 08:57
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 من از هستی نمی خواهم بجز پیش تو مردن را نمی خواهم خوراکی جز غم عشق تو خوردن را تو را می خواهم آنگونه که گویی جسم روحش را جدایی ناپذیر و تنگ یکدیگر فشردن را بدون تو تنفس هم ملال آورترین چیز است تو شیرین می کنی اما، شرنگ تلخ مردن را بمیران،زنده...
-
و شعری بسیار زیبا از محمدی
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 08:55
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 چرا مثل گذشته ها برای من نمی میری!؟ وحتی یک سراغ ساده هم از من نمی گیری تو که گفتی سوار سرنوشت خویش می باشی چه شد حالا چنین بازیچه ی دستان تقدیری!؟ تو مثل صبح شنبه زندگی از روت می بارید ولی حالا شبیه عصر جمعه زرد و دلگیری من از تو درس عشق و زندگی...
-
صبر کن خواب تو تعبیر شود بعد برو
چهارشنبه 2 دیماه سال 1388 08:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو ای کبوتر به کجا ! صبر بکن تا آسمان پای پرت گیر شود بعد برو تو اگر گریه کنی بغض من می شکند خنده کن گریه به زنجیر شود بعد برو یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد خنده کن عشق نمک گیر شود بعد برو خواب دیدی شبی از راه...